به لحظه لحظه این روزهای سرخ قسم ، که بوی سبز ترین فصل سال می آید سی خرداد
سی خرداد
سي خرداد هشتاد و هشت ، سرخ ترین روز جنبش سبز مردم ایران
افشا شد : عکس یادگاری عوامل تولید فیلم صهیونیستی " شهر موشها " با موشه دایان
بعد از فرمایشات دکتر حسن عباسی ، ریاست محترم مرکز دکترینال امنیت بدون مرز !! که با کشف توهین یوگی و دوستان به حضرت نوح حتی روی دکتر حسن بلخاری و نادر طالب زاده رو هم کم کرد ، حس میکنم بصیرت از تو گوشام داره فوران میکنه ، امروز ظهر شبکه پویا داشت فیلم " شهر موشها " رو پخش میکرد که وسطای فیلم یهو متوجه شدم یه جای کار ایراد داره و لابی های مخوف صهیونیستی در تولید این فیلم نقش داشتن . فقط کافیه یه بار داستان فیلم رو مرور کنیم : عده ای موش به شدت مورد آزار و اذیت گربه قرار میگیرند . در اینجا موشها نمادی از قوم یهود و گربه نمادی از هیتلر و در دیدگاهی جامع تر نمادی است از ظلم و ستم و یهودستیزی مورد ادعای صهیونیسم بین الملل . پس از اینکه آزار و اذیت گربه فو ق الذکر( با نام اسمشو نبر ) از حد گذشت موشها تصمیم میگیرند به منطقه ای امن مهاجرت کنند که نام آن " شهر موشها " است . نیازی به توضیح نیست که شهر موشها نماد همان ارض موعود قوم یهود است که مورد سوء استفاده بنیانگذاران رژیم جعلی صهیونیستی قرار گرفت . نمادها و استعاره های صهیونیستی به قدری در این فیلم زیاد بود که برای من جای هیچ شک و تردیدی باقی نموند . اما برای اطمینان بیشتر یه ایمیل به دوستم در اردن زدم که نفوذ زیادی در موساد داره . اونم بعد از چند روز عکسی رو که مشاهده میکنید برام فرستاد . این عکس برای اولین بار توسط وبلاگ مهدی میکسر منتشر شده و نشون میده چطور آقای موشه دایان با عوامل تولید این فیلم عکس یادگاری انداختن . همون آقایون و خانومایی که بعدها شاهد بودیم در فتنه 88 لیدر شاخه هنرمندان بودن و بنزین روی آتیش فتنه میریختن و البته به حمد الله و با هدایت داهیانه مقام معظم رهبری چشم فتنه کور شد و مردم خودشون این به اصطلاح هنرمندا رو طرد کردن .
به عنوان یه مسلمون هیچ اعتقادی به احکام غیر انسانی و غیر منطقی ارتداد ندارم
تو قضیه شاهین نجفی هنوزم برام جای سواله که ایشون منظورش از اجرای این کار چی بوده ؟ دشمن مشترک ما جمهوری اسلامیه و مبارزه با این دشمن آیین خاص خودش رو میطلبه ، اینکه ما خودمون گوینده باشیم و خودمون هم شنونده هیچ دردی رو دوا نمیکنه ، هر وقت تونستیم قشر مومن و مذهبی رو از جمهوری اسلامی جدا کنیم اون وقت میشه به سقوط رژیم امید بست ، در هر حال و با همه این انتقاداتی که وارده صدور احکام بی ربط و غیر انسانی مث ارتداد اون هم در قرن 21 واقعن شرم آوره و به ضرص قاطع میگم هیچ مستند قرآنی نداره .
روزنامه كيهان ...... فرداي ورود مريم رجوي به تهران !
( براي مشاهده تصوير بزرگتر روي عكس كليك كنيد )
***

زن بودن ننگ نيست !‌نامرد بودن ننگ است ( پوستري تقديم به مبارز راه آزادي ،‌ مجيد توكلي )
هيچي مث ديدن چهره غمگين مجيد توكلي تو اين لباس كه به زور تنش كردن خون منو به جوش نمياره . مرگ بر خامنه اي حرومزاده . پيش به سوي 25 بهمن
روزنامه كيهان ، فرداي ورود رضـــا پـــــهـلوي به تهران !

براي مشاهده تصوير بزرگتر روي عكس كليك كنيد


9دي ،‌روز ملي سانديس مبارك باد
حماسه واقعي اين بود كه با دست خالي در برابر گلوله و باتوم و گاز اشك آور و تفنگ شات گان ايستاديم ،‌ نه آن روز كه عده اي مزدور مواجب بگير با اتوبوس و امكانات رفاهي كامل از تمام استاهاي كشور به تهران آورده شدن و با پذيرايي كامل و تحت حمايت حكومت يكي دو ساعت در خيابانهاي تهران پياده روي كردند । درود بر شهداي گرانقدر حماسه ششم دي

موسم گدايي راي نزديك است ( دعوت وبلاگ نويسان سبز به تحريم فراگير انتخابات )

دیو اقتدارگرایی و مطلقه طلبی حکومت ایران، که پیش از این و بی آنکه اعتقادی به جمهور مردم داشته باشد، در لباس جمهوریت رخ نهفته بود، در انتخابات 88 و حوادث پس از آن چهره عیان نمود و هر چه دیوان همه دارند یک جا به نمایش درآورد و تقلب و خیانت و قتل و جنایت و تجاوز را ضمیمه کودتای نظامی سرداران فربه از ثروت های نفتی نمود تا حجت را بر همگان تمام نماید که این دیوِ زنجیرپاره کردۀ استبداد دینی به قفس برنمیگردد. پیداست که پس از انتخابات 88، در این شهر پرآشوب، سمفونیِ اصلاح، آواز فانتزی و بی محلی بود که هم خنده مردمان تلخ کام ایران را برمی انگیخت و هم خنده تمسخرآمیز اصحاب استبداد را. هم از این رو بود که مردم و همراهان بزرگ سبزشان دست از اصلاحاتی که صرفا در حضور انتخاباتی خلاصه میشد کشیدند و به جای آن، مسیر ایستادگی و مقاومت در برابر دیو استبداد را برگزیدند.

اینک اما در سردترین فصل حیات سیاسی معاصر ایران، دوباره سیرک انتخاباتی جدیدی به راه افتاده است. حکومت که مشروعیت خود را از دست رفته میبیند به دنبال این است که کمی گرما به این فضا ببخشد تا برای اجرای نمایشنامه مضحک انتخابات، تعدادی تماشاچی و بازیگر فراهم نماید. اما کیست که نداند حکومت ایران، انتخابات را نه برای اعمال اراده مردم بلکه برای بزک کردن چهره استبدادزده اش به نمایش می گذارد، و کیست که نداند دستاورد این سیرک انتخاباتی قرار است صندوق های از پیش پر شده ای باشد که آمارهای از پیش تعیین شدۀ 63 درصدی و یا شاید هم 98.2 درصدی را به نمایش بگذارد، و محصول این صندوق ها قرار است نمایندگان گلچین شده ای باشند که به فرمان بیتِ استبداد، قیام و قعود کنند و بر فسادهای سیاسی و اقتصادی چشم بپوشند. پر واضح است که قرار نیست با این انتخابات اتفاق خاصی بیفتد جز اینکه چند روزی دستگاههای تبلیغاتی حکوت با توسل به آمارهای دروغ مدعی حضور "حماسی" مردم شوند و سرمه بر چشمان فساد ساختاری حکومت بکشند تا کمی از آب رفته را به جوی خشک مشروعیت نظام برگردانند. واضح است که در این شرایط جریانهای اصیل سیاسی حاضر نمی شوند که بازیگر این سیرک انتخاباتی شوند و آبروی خود را هزینه گرم کردن تنور سرد این انتخابات کنند.
انتخابات 88 و حوادث پس از آن حجت را بر همه فعالین و گروههای سیاسی تمام نمود و نشان داد که ظرفیت اصلاح انتخاباتی نظام کاملا به اتمام رسیده و دیگر ذیل نام اصلاحات نمی توان به عرصه انتخابات بازگشت و از مردم مطالبه همراهی نمود. مردمی که به دعوت اصلاح طلبان وارد عرصه انتخابات شدند، هزینه سنگینی برای رای شان پرداخت نمودند. نمی توان بر آن همه کشته دادن ها و زندان رفتن ها چشم پوشید و دوباره دست در دست کسانی گذاشت که خون فرزندان این سرزمین را ریختند و در مدت دو سالی که گذشت، هیچ اقدامی برای جبران ظلم و ستمی که بر مردم روا داشتند، نکردند. از طرف دیگر، با وجود مسایلی همچون نظارت استصوابی، یکدستی و همدستی مجریان و ناظران انتخاباتی، فضای بسته سیاسی کشور و عدم امکان فعالیت احزاب و روزنامه ها، انتخابات آزاد امکان تحقق ندارد و بر فرض محال در صورت تحقق، با وجود انسداد سیاسی حاکم در ساختار سیاسی کشور، فربه شدن نهادهای انتصابی، و در مقابل، نحیف شدن نهادهای انتخابی نظام و قدرت گرفتن بی رویه نهادهای نظامی و شکل گرفتن محفل های متعدد امنیتی و اقتصادی، عملا هیچ کاری از منتخبین مردم برنمی آید همانگونه که از دولت های هفتم و هشتم و مجلس ششم در شرایطی به مراتب بهتر برنیامد.
لذا همانگونه که میر حسین موسوی درآخرین پیام و در آخرین فرصت از حصر گفت امیدی به انتخابات و شرکت در آن نیست. از سوی دیگر، همانطور که در پیام اخیر مهدی کروبی و همچنین بیانیه ۳۹ زندانی سیاسی نیز منعکس شده است، انتخابات فرمایشی مجلس از هم اکنون محکوم به شکست است و آخرین تیر بر پیکرجمهوری اسلامی خواهد بود و از این پس، با تابوت جنازه ای مواجه خواهیم بود که بر دستان اقتدارگرایان سنگینی می کند و روز به روز بر تعفن و فسادش افزوده خواهد شد. کسانی که با شرکت در انتخابات به هر نحوی زیر این تابوت را بگیرند چیزی جز بی آبرویی برای خود به ارمغان نخواهند آورد. اما نگرانی آن جاست که این افراد بخواهند از سرمایه و اعتبار جنبش سبز، برای رسیدن به مقاصد انتخاباتی خود هزینه بکنند که نسبت به این موضوع شدیدا هشدار می دهیم و از مجموعه های فعال در جنبش می خواهیم که با مرزبندی صریح و مواضع آشکاری که نسبت به موضوع انتخابات میگیرند، مانع از به حراج گذاشته شدن سرمایه های جنبش شوند.
همچنین معتقدیم که تنها عدم شرکت در انتخابات کفایت نمی کند و می بایست، تحریم فعالانه انتخابات به صورت جدی توسط نیروهای فعال در جنبش سبز دنبال شود به نحوی که عمل تحریم از سطح بیانیه ها فراتر رفته و منجر به نمود عینی در سطح جامعه شود. بدیهی است که موثرترین استراتژی پیش روی نیروهای دموکراسی طلب، باید مشروعیت زدایی از نمایش انتخاباتی حاکمیتی باشد که تن به انتخاب و رای مردم نمی دهد. مشروعیت زدایی از حاکمیت و نمایش های انتخاباتی اش نیز، بدون توسل به ابزارهای مقاومت مدنی شدنی نیست. مهمترین عامل در انتخاب روش مناسب برای مقاومت مدنی در مقابل سناریوی انتخابات، به صحنه آوردن شهروندانی است که تن به نمایش انتخاباتی حاکمیت نداده اند. لذا باید، گروه های فعال جنبش سبز، با همفکری اعضای فعال، سعی در یافتن کنش هایی کم هزینه برای عینیت دادن به تجمعات مخالفان چنین انتصابات فرمایشی داشته باشند. بروز بیرونی و عینیت دادن به چنین تجمعاتی، الزاما منوط به راهپیمایی خیابانی نیست و می توان ایده های کاراتری همچون تجمع مخالفان در مکان های ویژه ای همچون اماکن زیارتی و یا تفریحی و یا راه های ابتکاری دیگر یافت و مانع از این شد که جمعیت تحریم کنندگان انتصابات حکومتی در آمارهای ساختگی حکومت گم شوند. دست یابی به کاراترین ایده، منوط به فضایی است که نیروهای فعال جنبش، از موضع انفعالی عدم شرکت در انتخابات فاصله بگیرند و به جای آن، تحریم فعالانه انتخابات نمایشی و فرمایشی را در پیش گیرند و از فرصتی که با گشایش نسبی فضای سیاسی جامعه در ایام منتهی به انتخابات بوجود می آید برای بروز کنش های عملی بهره کافی و هوشمندانه ببرند.
خوب به اين عكس دقت كنيد : آيا احمد جنتي قبل از كريستف كلمب موفق به كشف قاره آمريكا شده بود ؟




رازي تكان دهنده برملا ميشود ، ‌آيا واقعن كريستف كلمب نخستين كاشف قاره آمريكا بوده است ؟






نامه سرگشاده وبلاگ نویسان ایرانی خطاب به انقلابیون لیبی : از تجربۀ انقلاب اسلامی ایران درس بگیرید!
میبایست به شما تبریک بگوئیم! چرا که سرانجام باپشت سر گذاشتن حمامی از خون وزخمهای بسیارو با دلاوری یکی از مخوفترین و خودکامه ترین دیکتاتوری ها را بزانو درآوردید.اما تجربه های مشابه و تلخ, ما ایرانیان را درباوررسیدن بهارسخت محتاط کرده است.
بهارآزادی معنائی دارد بسیار وسیع تراز مرگ یک دیکتاتور. گلوله ای به سر دیکتاتور شلیک میشود, تا پیش از اینکه بخاک فرو افتد, هزاران دیکتاتور کوچک از خاک برمیخیزد. دیکتاتوری در یک فرد خلاصه نمی شود, اندیشه سیاه دیکتاتور دراعماق وجود جامعه ریشه دوانیده است. آنگاه که قبرمادری را میشکافیم و با خشم و نفرت استخوانهایش را می سوزانیم یعنی بازگشت دیکتاتور با چهره ای متفاوت. او که یک اسیر را بدون محاکمه منصفانه وحق حضور دردادگاه عادلانه و تنها بر اساس کینه شخصی و برای جاودانه شدن نامش بعد از بی حرمتی به قتل میرساند, هیچکس نیست بجز قذافی حتی اگر مقتول معمر قذافی باشد!.
با شلیک کردن به سر افعی هزاران افعی کوچکتر از بدن متلاشی شده به بیرون خزیده و در درون پیکر جامعه پناهگاهی یافته تغذیه و رشد میکنند.
گاه بدون محاکمه سر میبرند, گاه مقبره ویران میکنند, بعضی ها بدنبال کسب امتیازات ویژه برای خود هستند. بعضی نژاد خود را برتر میدانند,دیگری عقاید دیگران را برنمی تابد, ان یکی زبان و قوم و قبیله خود را برترمیداند و... اما از همه این ها خطرناکتر آن افعی ست که دین خود را برتر دانسته و به دستگاه حکومت پیوند میزند.
تجربه ما ایرانیان نشان میدهد بدون هیچ شک و تردیدی افعی حکومت دینی چنان که مجال پیدا کند به هیولائی تبدیل میشود که قذافی ها در مقابلش فرشته خواهند بود.
بهار ازادی چه عربی باشد چه ایرانی فقط براه انداختن جویبار خون نیست!. بهار یعنی شکفتن شکوفه ها یعنی ایجاد فرصت های برابر و حق زندگی و تکثیر و رشد برای همگان یعنی حق آزادی بیان و عقیده.
بنابراین ازادیخواهان لیبی باید هوشیارانه از تکراراشتباهات تلخ انقلاب 57 ایران درس بگیرند وبا از جان گذشتگی و فداکاری و آگاهی دادن به مردم اجازه ندهند جامعه از خطوط قرمزی که در زیر بطور خلاصه شرح داده میشود عبور نماید:

1- هیچ قانون و مصوبه ای با مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر نباید در تناقض قرار گیرد یا انرا محدود نماید به عبارت دیگر حقوق بشر مقدم بر قوانین خاص هرآئین, مذهب,و عقیده ایست

2- حوزه دین از سیاست جداست

3- اعطای امتیازات ویژه تحت هر عنوان به هر قشر یا فرد یا قوم یا زبان مطلقا ممنوع است:
نه مسلمان بودن , نه اکثریت بودن دلیلی برای برخورداری از حقوق بیشتر نیست . این برابری میبایست در همه حوزه ها از جمله قوم,نژاد و زبان در نظر گرفته شود

4- هیچ عاملی نباید مانع آزادی بیان و آزادی رسانه ها گردد

5- هر مجرمی باید در دادگاه های عادلانه , علنی وبا حضور هیئت منصفه محاکمه شده و از حق گرفتن وکیل برخوردار باشد

6- همه پستهای حکومتی باید با رای و نظارت مستقیم مردم تعیین شوند

7- برای تغییر و یا اصلاح قانون اساسی با رای و نظر مردم باید راه کارهای لازم در خود قانون اساسی در نظر گرفته شود .
نامه سرگشاده جمعی از وبلاگ نویسان سبز خطاب به مجمع روحانیون مبارز
اعضای محترم شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز
با سلام و احترام
روزهایی که پشت سر می‌گذاریم٬ جهانیان با چشم‌هایی مبهوت٬ شاهد دلاوری آزادگان و دموکراسی‌خواهان جهان عرب٬ علیه دیکتاتورهایی است که دوران زعامت آن‌ها٬ چیزی جز قصه مکرر و پرغصه ستم بر مردم نبوده است. پیروزی‌های مداوم عقلانیت و خرد٬ دموکراسی و آزادی بر جهل و استبداد و تانک و توپ٬ بار دیگر بر این سخن تاریخی مهر تاییدی زد که: حکومت با کفر می‌پاید و با ظلم٬ نه!
کم نیستند صاحب نظرانی که جنبش سبز مردم ایران را از عوامل محرک بر مردمان تونس و مصر و لیبی و سوریه می‌دانند. آنان نیز مانند ما٬ قصد کوتاه کردن دست استبداد از کشور خویش را داشته‌اند. امروز اما زمان آن است که از خود بپرسیم: چه شد در کشورهای عربی٬ مردم معشوق دموکراسی و آزادی را در آغوش می‌گیرند و ما با وجود تجربه ۱۰۵ ساله٬ هم‌چنان از دست‌یازی به آن محروم‌ایم؟
فراموش نکرده‌اید و نکرده‌ایم که در روزهای سقوط دیکتاتور تونس و فرعون مصر٬ دو همراه جنبش سبز٬ مهدی کروبی میرحسین موسوی٬ از مردم دعوت کردند تا در حمایت از انقلاب مردم مصر و تونس به خیابان ها بیایند. ولوله ای در جامعه فتاد، و میلیون ها نفر دعوتشان را اجابت کردند. همین دعوت و همراهی با مردم باعث شده است که این عزیزان هم‌اکنون در حصر خانگی گرفتارند. انتظار مردم آن بود که در غیاب این عزیزان پرچم آزادی‌خواهی بر زمین نماند اما نتنها حرکت مردم پشتیبان خود را از دست داده است بلکه سکوتی توام با رضایت از طرف اهل سیاست حصر این بزرگواران را در بر گرفته است.
آقایان موسوی و کروبی، با پایداری بر عهدی که با مردم بسته بودند، امروز در پیشگاه ملت، روسپید هستند. آن ها به کرات روند ظالمانه حاکمان در تضییع حقوق ملت، را به نقد نشستند و بارها بر غاصب بودن دولت فعلی و به رسمیت نشناختن آن تاکید کردند. چنانچه بیانیه های میر سبز ما و سخنان شیخ شجاع را بار دیگر مرور نمایید، بی شک بر اصرارشان در محکومیت حکومتی که دست به سرکوب و کشتار مردم بی گناه یازیده و لزوم پاسخگویی چنین حاکمانی بر خون های ریخته شده، وقوف خواهید یافت.
در حافظه این مردم ثبت است که چگونه شیخ شجاع در آخرین سخنان منتشر شده از حصر، چنین حکومتی را نه جمهوری و نه اسلامی دانست। این مردم هنوز به یاد دارند که آیت الله منتظری که به شهادت اکثر علما، اعلم فقها بود، مقام رهبری را براساس احکام فقهی ظالم دانسته و حکم به عزل چنین رهبر ناعادلی داد। رهبر ناعادلی که شیخ می گفت که اختیاراتش از اختیارات خدا نیز بیشتر شده، در سیطره ولایتش و توسط نهادهای تحت سلطه اش، جنایت های بی شماری ثبت گردیده که نتیجه بی درنگش ملغی شدن ولایت اوست. مردم نیز در تظاهرات گوناگون این خواسته را فریاد کرده اند و امروز شکی در ساقط شدن ایشان از مقام رهبری بواسطه نداشتن پیش شرطش، عدالت، نیست.
آقای میر حسین موسوی، در بیانیه 17 ام، به صراحت کف مطالبات جنبش سبز برای گشایش باب تعامل با حاکمیت را برشمرده اند که بی گمان پیش‌شرط هرگونه کنش سیاسی حداقلی در چارچوب سیستم فعلی است و نادیده انگاشتن آن شروط، برابر با نادیده انگاشتن حق ملت بر تعیین سرنوشت خویش می باشد.
با انتشار شایعه دستگیری موسوی و کروبی، انتظار از تشکل شما بعنوان حامی این عزیزان، بسیار بیشتر از آنی بود که کردید. انتظار آن بود که اقدامی عملی در جهت خاتمه دادن به این حصر غیر قانونی از بزرگترین تجمع روحانیون اصلاح‌طلب دیده می‌شد و اگر امید به نتیجه‌ای برای این اقدام نبود آیا نمی‌توانستید به تاسی از علمای عهد مشروطه با بست نشینی در اماکن متبرکه، خواستار آزادی رهبران سبز باشید؟
اما متاسفانه گذر ایام نشان داد که اعتراض های هر از چند شما، از کنایه هایی آن هم در خلوت وبسایت هایتان فراتر نخواهد رفت. شاید برخی استدلال نمایند که تشکل شما تحت فشار است و فرصت اعتراض سازمان یافته ندارید. اما صحبت های مناقشه آمیز گاه و بیگاه دبیرکل حزب متبوع از جمله طلب بخشش از رهبری و سخنان دیگر اشخاص برجسته آن تشکل، از جمله جناب آقای موسوی خوینی ها گمانه زنی های اولیه در جدا بودن مسیر تشکل شما از راهی که آقایان موسوی و کروبی در برابر ملت گشودند را قوی تر کرده است. این نگرانی ها زمانی رنگ جدی تری به خود میگیرد که جناب آقای موسوی خویینی ها که یک دهه پیش، نسلی از دانشجویان زندگی و آینده خود را فدای حمایت از مطبوعه به مسلخ برده شده ایشان کردند و بسیاریشان هنوز هزینه این اقدام خود را می‌پردازند از رسمیت نداشتن جنبش سبز سخن می راند! گویی برای شرکت در انتخابات و در راستای اجابت پیش شرط رهبری و فرمانده سپاه به جای اعلام برائت از جنبش سبز، راه مناسب را در پاک کردن جنبش سبز دیده اند. و یا صحبت هایی در حمایت از رهبری ایراد کرده اند که تماما با مواضع ثبت شده آقایان موسوی و کروبی در تناقض می باشد.
برای ما جای عجب است که چگونه وزیر سابق کشور٬ می‌تواند از اجرای قانون در دوره وزارت خود سخن بگوید؟ آیا انتخابات مجلس هفتم و ریاست‌جمهوری نهم٬ بر مبنای قانون برگزار شد؟ آیا حملات نیروی انتظامی به دانشگاه‌ها - که آقای موسوی لاری مسوولیت آن‌ها را بر عهده داشته‌اند - براساس قانون بوده است؟
انتظار از اعضای شما به عنوان افرادی که داعیه‌ اخلاق‌گرایی در سیاست را دارید٬ آن است که صادقانه با مردم برخورد کنید. هیچ شخص و گروهی٬ موظف و مکلف به حمایت از جنبش سبز نیست. هیچ حزب و دسته‌ای را نمی‌توان با استفاده از زور٬ به شرکت یا عدم شرکت در انتخابات٬ مجبور کرد. اما اخلاقی‌تر آن است که در چنین حالتی٬ از اعتبار خود و تشکل متبوع‌تان مایه بگذارید و نه رهبران جنبش سبز. پیش‌شرط‌های حضور در انتخابات برای آنان که دل در گروی جنبش سبز دارند٬ پیش از این توسط مهدی کروبی و میرحسین موسوی اعلام شده است.
ما انتظار داریم که تحول عظیمی که در دو سال گذشته در کشور رخ داده٬ رویه و روند برخی رفتارها را تغییر دهد. انتظار نداریم که هم‌چون سال ۸۴ وزیر کشور با آقای مهدی کروبی از تقلب در انتخابات سخن بگوید و زمانی که با رهبر جمهوری اسلامی محشور است٬ مهدی کروبی را به توهم متهم کند. انتظار امروز جامعه ایران آن است که همه آنانی که دستی بر آتش سیاست دارند٬ تحول اخلاقی رخ داده در دو سال گذشته را درک نمایند.
امضا کنندگان این نامه، ضمن اعتراض شدید به رویه تشکل متبوع شما در چند ماهه پس از بازداشت رهبران جنبش سبز، و موضع گیری هایی که بیشتر بوی منفعت گرایی شخصی و حزبی دارد، تا مصلحت گرایی جمعی، از شما می خواهند که کاری نکنید تا شایعاتی که درباره خشنود بودن برخی از بازداشت موسوی و کروبی به گوش می‌رسید٬ درباره شما مصداق پیدا نماید. از تشکل شما بواسطه ادعای همراهی با آقایان موسوی و کروبی، که یکی دبیرکل سابق تشکل تان بوده و دیگری نامزد مورد حمایت تان در انتخابات انتظار داریم که اقدام عملی جهت رفع حصر ایشان صورت دهید. اما اگر بنا به هر دلیلی راه آینده خود را خارج از اسلوب هایی که موسوی و کروبی ترسیم کرده اند، می دانید، تقاضامندیم که از حساب جنبش سبز، خرج منفعت طلبی های گروهی خود ننمایید و به صراحت اعلام نمایید که راه و حساب آن مجمع، سوا از راه موسوی و کروبی و حساب جنبش سبز است.
جنبش سبز در دو سال گذشته بیش از ۷۰ شهید تقدیم آزادی این ملت کرده و هزاران نفر از هواداران این جنبش در بدترین شرایط بازداشت و شکنجه شده اند و حتی در داخل زندان ها از مبارزه با حکومت جور و ظلم دست نشسته اند. اگر هنوز وجود جنبش سبز را انکار نمیکنید و خود را جزیی از آن میدانید، از جنابان عالی انتظار حمایت عملی داریم. بدیهی است همگان به توان شما در همراهی آگاهی دارند، لذا انتظار از شما بسان انتظار از موسوی و کروبی در حضورهای خیابانی نیست - چرا که آن زمان که هنوز به وجود جنبش سبز اذعان داشتید٬ همراهی نکردید، اکنون که گویا وجودش را نیز به رسمیت نمی شناسید، همراهی فیزیکی تان پیش کش - ولی انتظار از تشکل شما به عنوان مسوولان سابق همین حکومت و شریک در مظالم و مصایب رفته بر این ملت، بیشتر از آن خواهد بود که چند جمله دوپهلو در سایت های خود بگذارید.
امیدواریم ما و شما در زمره آنانی باشیم که موسوی و کروبی در وصفشان گفتند: "در کنار آنانی که از هر گونه تغییر مأیوس و نا امید بودند، در کنار آنانی که مصلحت اندیشی را به گونه ای تفسیر کردند که عافیت طلبی شخصی آنان را توجیه کند، در کنار آنانی که رعب پوشالی حکومت کودتا هر گونه حرکت را از آنان سلب کرده بود، چه بسیار کسانی هم بودند که دست از تلاش برنداشتند، چرا که باور داشتند زندگی کردن، صرفا به معنای زنده ماندن نیست।"

امضاکنندگان:
1. http://spinooza.blogspot.com/ (اسپینوزا)
2. http://arashbahmani61.blogspot.com/ (مرثیه‌های خاک)
3. http://akarim8808.blogspot.com/ (وبلاگ گاه‌نوشته‌های آکریم )
4. http://onlymehdi.wordpress.com/ (مهدی سحرخیز)
5. http://alirezarezaee1.blogspot.com/ (علی‌رضا رضایی)
6. https://farshadm.wordpress.com/ (فرشاد محمدی)
7. http://nasimeazadi.wordpress.com/ (وبلاگ نسیم آزادی)
8. http://www.shahabaddin.com/ (شهاب شیخی)
9. http://nikomakhus1.blogspot.com / (نیکوماخوس)
10. http://kavehkermanshahi.blogspot.com/ (کاوه کرمانشاهی)
11. http://mohsenmousavi.blogspot.com/ (محسن موسوی)
12. http://khizesh2009.blogspot.com (وبلاگ خیزش)
13. http://sabzintan.blogspot.com/ (وبلاگ سبزین تن)
14. http://bhrngi.blogspot.com (وبلاگ بهرنگی)
15. http://behzad-fathi.blogspot.com/ (بهزاد فتحی)
16. http://sarnameh.wordpress.com (وبلاگ سرنامه)
17. http://omidfardadk.wordpress.com/ (امید فردا)
18. http://leviathank.wordpress.com (لویاتان)
19. http://tavazon.blogspot.com (وبلاگ فرخ توازن)
20. http://iran-democracy1987.blogspot.com (وبلاگ دموکراسی)
21. http://alireza222.blogspot.com (وبلاگ زیر پوست شهر)
22. http://illia-z.blogspot.com (وبلاگ یادگاری)
23. http://kabouk.wordpress.com/ (وبلاگ کابوک)
24. http://www.mehdimixer.blogspot.com/ (وبلاگ سی خرداد)
25. http://zaminegerd.blogspot.com/ (وبلاگ زمین گرد است)
26. http://araaamnameh.wordpress.com/ (وبلاگ ارام‌نامه)
27. http://cyrusofgreat.wordpress.com/ (وبلاگ یادداشت‌های یک آتئیست)
28. http://tabriz26.wordpress.com/ (وبلاگ نوشته‌هایی از تبریز)
29. https://cometoisland.wordpress.com/ (وبلاگ جزیره‌ای به نام ایران)
30. http://melodi-not.blogspot.com/ (وبلاگ ملودی)
31. http://armaanesabz.blogspot.com/ (وبلاگ آرمان سبز)
32. http://darvishshirazi.persianblog.ir/ (وبلاگ محکوم به عشق وطنم)
33. http://Yuyop.blogfa.com (وبلاگ کلاغ سیاه قصه‌های دور)
34. https://tohirow.wordpress.com/ (وبلاگ یک فکر)
35. http://miralisabzineh3.wordpress.com (وبلاگ میرعلی سبزینه)
36. http://salamsabz.blogdoon.com (وبلاگ رنگ سبز)
37. http://bohtanetariki.blogspot.com/ (وبلاگ بهتان تاریکی)
38. http://sarazarkoob.wordpress.com/ (سارا زرکوب)
نامه سرگشاده درخواست برای آزادی رهبران جنبش سبز


در آستانه پایان ششمین ماه بازداشت خانگی رهبران جنبش سبز، نزدیک به ۳۰۰ چهره فعال سیاسی، فرهنگی، هنری و اجتماعی به همراه چندین تشکل هوادار جنبش سبز و فعال در زمینه حقوق بشر، با امضای یک نامه سرگشاده خطاب به بیش از ده نهاد و مقام بین‌المللی، خواستار اقدام برای آزادی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسران آنها شدند.

به گزارش کلمه، این نامه که به همت «کمپین اعتراض سبز» تهیه شده و تاکنون به امضای ۲۸۳ نفر و ۲۱ گروه و تشکل رسیده است، با هدف استفاده از تمام ظرفیت‌های بین‌المللی و حقوقی برای شکستن حصر غیر قانونی رهبران جنبش سبز آماده شده و کمپین اعتراض سبز اعلام کرده که تا تاریخ ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۱، یعنی کمتر از یک ماه دیگر، کار جمع‌آوری امضا از علاقه‌مندان برای این نامه سرگشاده، ادامه خواهد یافت.

در بخشی از این نامه، با اشاره به اینکه «هیچ کدام از مقامات قضایی، دولتی و امنیتی کشور در طی‌ این مدت هیچ گونه مسئولیتی در قبال به وقوع پیوستن این جرم و قانون شکنی بر عهده نگرفته اند و همچنین هیچ گونه حکم بازداشت، احضاریه یا اتهامی از طرف مقامات قضایی در مورد این افراد صادر نشده است» رفتار مقامات قضایی و دولتی ایران در مورد این چهار نفر‌، «در راستای نقض آشکار حقوق بشر، و همچنین نقض قوانین بین‌المللی و داخلی‌ کشور ایران، از جمله اصل ۳۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ماده شماره ۵۸۳ قانون مجازات اسلامی، ماده شماره ۹ میثاق بین‌الملل حقوق سیاسی و مدنی و پیمان بین‌الملل برای حمایت از تمامی اشخاص در برابر ناپدید شدن اجباری»، ارزیابی شده است.

متن کامل این نامه سرگشاده که با مقدمه‌ای برای معرفی و دعوت به امضای آن همراه است، به همراه ترجمه‌ی انگلیسی نامه و نیز فهرست امضاکنندگان حقیقی و حقوقی در ادامه می‌آید:

متن نامه سرگشاده، فهرست دریافت‌کنندگان و دعوت به امضا

کمپین اعتراض سبز در راستای دفاع از خواست عمومی مردم ایران پیرامون آزادی یاران همیشگی جنبش سبز و با همکاری جمعی از هموطنان، در مرداد ماه ۱۳۹۰ اقدام به راه اندازی کارزاری برای شکست حصر غیر قانونی اقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی و خانم ها زهرا رهنورد و فاطمه کروبی نموده است. در گام اول این کارزار، نامه ای اعتراضی از سوی این کمپین تهیه و تنظیم شده است که پس از جمع اوری امضای ایرانیان در سراسر دنیا، به مراجع حقوقی و دیپلماتیک زیر ارسال خواهد شد.

۱- دبیرکل سازمان ملل
۲- سفیران کشورها در سازمان ملل
۳- کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل
۴- گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران
۵- وزرای امور خارجه کشورهای مختلف
۶- هیات روابط پارلمان اروپا با ایران
۷- کشورهای عضو شورای امنیت
۸- مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا
۹- سازمان کشورهای اسلامی
۱۰- کمیته حمایت از ناپدید شدگان قهری سازمان ملل متحد
۱۱- اتحادیه بین‌ المجالس

این نامه که تا به امروز به امضای بیش از ۲۸۰ شخصیت سیاسی، فرهنگی، هنری و اجتماعی و همچنین ۲۱ گروه و تشکل حقوق بشری رسیده است، تا تاریخ دهم سپتامبر ۲۰۱۱ برای کسب امضای علاقمندان در دسترس عموم خواهد بود و پس از آن کمپین اعتراض سبز نهایت تلاش خود را بکار خواهد بست و از تمام ظرفیت های بین المللی و حقوقی ممکن در این مسیر استفاده خواهد کرد تا از طرق مختلف پیگر مطالبات مطرح شده در نامه اعتراضی باشد.

شما نیز می توانید با امضای خود گامی مثبت در جهت شکست حصر یاران جنبش سبز بردارید.

برای امضای این نامه می توانید به اینجا مراجعه کنید

مرداد ماه ۱۳۹۰

نزدیک به شش ماه از ربوده شدن و حبس غیر قانونی کاندیدا های آخرین انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۲۰۰۹، میر حسین موسوی و مهدی کروبی و همسران ایشان زهرا رهنورد و فاطمه کروبی می‌گذرد. این افراد از روز ۲۵ بهمن، به دنبال دعوت از ملت برای شرکت در تظاهرات عمومی‌ در حمایت از جنبش‌های دموکراسی خواه مصر و تونس، به صورت اجباری توسط نیروهای امنیتی و مأمورین لباس شخصی‌ در منزل خود در حبس اجباری به سر می برند. از آن تاریخ ارتباطات این افراد با جهان بیرونی قطع شده و تنها به صورت بسیار محدود با اعضا خانواده خود اجازه تماس‌های معدودی را داشته اند.

این در حالیست که هیچ کدام از مقامات قضایی، دولتی و امنیتی کشور در طی‌ این مدت هیچ گونه مسئولیتی در قبال به وقوع پیوستن این جرم و قانون شکنی بر عهده نگرفته اند و همچنین هیچ گونه حکم بازداشت، احضاریه یا اتهامی از طرف مقامات قضایی در مورد این افراد صادر نشده است.

از طرف دیگر اخبار نگران کننده اخیر، که از طرف خانواده میر حسین موسوی و زهرا رهنورد به دست رسیده، حاکی از وضعیت نامناسب جسمانی‌ آنها می‌باشد و عدم اجازه دسترسی آنها به پزشک معتمد و مراقبت‌های پزشکی‌ از طرف مقامات حاکم، نگرانی‌ها را نسبت به سلامت روحی‌ و جسمانی‌ این افراد به شدت افزایش می دهد.

از آنجا که مقامات دولتی و قضایی در ایران در گذشته بار ها به طور سیستماتیک معترضین سیاسی را بازداشت و مورد شنکجه قرار داده و مکرّراً حقوق اولیه زندانیا‌ن را زیر پا گذشته اند بیم آن می رود که این تخلفات در مورد آقایان موسوی و کروبی و همسرانشان نیز انجام گیرد و سلامتی، تمامیت جسمی و روانی آنها مورد تهدید و آسیب قرار گیرد. لازم به ذکر است که تنها در ماه ژوئن گذشته زندانی سیاسی، هدی صابر، در اثر همین ضرب و شتم ها و کوتاهی‌ نمودن مامورین زندان در ارائه اقدامات درمانی فوری، جان خود را از دست داد.

امضاء کنندگان این نامه یادآوری می کنند که این رفتار مقامات قضایی و دولتی ایران در مورد این ۴ تن‌، در راستای نقض آشکار حقوق بشر، و همچنین نقض قوانین بین‌المللی و داخلی‌ کشور ایران، از جمله اصل ۳۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ماده شماره ۵۸۳ قانون مجازات اسلامی، ماده شماره ۹ میثاق بین‌الملل حقوق سیاسی و مدنی و پیمان بین‌الملل برای حمایت از تمامی اشخاص در برابر ناپدید شدن اجباری، می‌باشد.

از این رو از آن مرجع گرامی‌ تقاضا داریم که در راستای دفاع از حقوق فردی و انسانی‌ میرحسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی، از تمام ظرفیتهای حقوقی، بین‌المللی و دیپلماتیک استفاده کرده و دولت ایران را ملزم به پایبندی به تعهدات خود در مقابل مردم ایران و جامعه بین الملل نماید و در این راستا در جهت احقاق مطالبات زیر اقدام نماید:

• آزادی فوری و بی‌ قید و شرط میر حسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی.

• تضمین سلامت جسمی‌ و روحی‌ میر حسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی و اعضا خانواده این افراد تحت هر شرایط و وضعیت.

• انجام تحقیقات قضایی‌ فوری، کامل، بی طرف و دقیق برای معرفی‌ مسئولین ربایش و حبس اجباری میر حسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی و محاکمه عمومی‌ مجرمین این تخلفات و صدور احکام لازم برای آنان مطابق با قوانین کشور و قوانین بین‌الملل

• محقق کردن حقوق فردی میر حسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی شامل: فراهم آوردن امکان برخورداری آنها از وکلای منتخب برای دفاع از حقوق خود و همچنین پزشک معتمد برای اجرا آزمایشات لازم پزشکی‌ و دریافت معالجه و درمان پزشکی‌

امضا کنندگان این نامه قبلاً از توجه و اقدامات فوری شما نسبت به بر طرف کردن این وضعیت وخیم و غیر انسانی‌ تشکر کرده و از تلاش‌های انسان دوستانه آنجناب در این راستا کمال قدر دانی را دارند.

ترجمه انگلیسی نامه

The Green Protest Campaign together with a group of Iranians are launching a Campaign in August 2011, in line with the Iranian public’s demand calling to end the illegal detention of the Companions of the Green Movement: Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi, Zahra Rahnavard and Fatemeh Karroubi. As an initial step of this campaign, a petition has been prepared to obtain signatures from people across the world, addressed to the following officials and international bodies:
1- UN Secretary-General
2- State Ambassadors at the UN
3- United Nations High Commissioner for Human Rights (OHCHR)
4- United Nations Special Rapporteur for Human Rights in Iran
5- Ministers of Foreign Affairs
6- EU Inter-parliamentary delegation for relations with Iran
7- UN Security Council
8- High Representative of the European Union for Foreign Affairs and Security Policy
9- Organization of Islamic Cooperation
10 – United Nations Human Rights Committee on Enforced Disappearance
11- Inter-Parliamentary Union

The petition has so far has been signed by over 280 political as well as social and cultural figures, in addition to 21 Human Rights groups and organizations. The petition is hereby available until September 10, 2011 to entice general public’s support so as to obtain further signatures. The Green Protest Campaign will subsequently present the petition to all relevant bodies and organizations, utilizing all means available within the international legal framework to pursue the demands of the petition.
You can take a positive step towards ending the illegal detention of the Green Movement Companions, by signing this petition.

———————————————–

August 2011

Subject: Open Letter Calling for the Release of Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi & Their Spouses
It has been more than six months since the abduction and illegal imprisonment of Iran’s former presidential election candidates Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi and their spouses Zahra Rahnavard and Fatemeh Karroubi. These individuals were forcibly imprisoned in their own homes by security forces and plain clothes agents, after calling upon the nation of Iran to participate in public rallies on February 14th, 2011, in support of the democratic movements in Egypt and Tunisia. Furthermore, since their illegal arrest, with the exception of a small number of highly restricted contacts with their family members, the aforementioned persons have been completely isolated and banned from all communication with the outside world.
During this period, not a single individual associated with the Iranian State, judiciary or security forces, has accepted responsibility for these transgressions and violations of the law. Moreover, no arrest warrants, summons or any charges have been issued by the judicial authorities against the above mentioned individuals.
Furthermore, the recent reports by the families of Mir Hossein Mousavi and Zahra Rahnavard regarding their grim physical condition, coupled with the ruling government’s refusal to grant them access to reliable medical care and trusted physicians of their choice, has only further increased the concerns regarding their physical and psychological well being.
Given the past history of repeated and systematic arrest and torture of political prisoners at the hands of the Iranian State and judicial authorities, and the repeated past violations of basic prisoner rights, there is increased fear that such violations are similarly occurring against Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi and their spouses and that their well being, both physical and psychological, is further threatened and rendered vulnerable. It is worth mentioning that only a short while ago in June, Hoda Saber, a political prisoner at Evin prison, lost his life as a result of similar beatings and abuses at the hands of prison authorities and their negligence in providing timely access to adequate medical treatment.
We the undersigned wish to bring attention to the fact that the behaviour of Iranian State and judicial authorities vis-a-vis the aforementioned four individuals is in violation of basic human rights, international law, as well as national laws in the country, including article 32 of the Islamic Republic’s Constitution, article 583 of the Islamic Penal Code, article 9 of the International Covenant on Civil and Political Rights and the International Convention for the Protection of All Persons Against Enforced Disappearance.
We also respectfully request that in order to protect the rights of Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi, Zahra Rahnavard and Fatemeh Karroubi, you utilize every international, legal and diplomatic means at your disposal, to ensure that the Iranian government upholds its commitments vis-a-vis the nation of Iran and the international community. We ask in particular, that you demand the following actions from the government of the Islamic Republic of Iran:
* To expedite the immediate and unconditional release of Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi, Zahra Rahnavard and Fatemeh Karroubi;
* To guarantee the physical and emotional well being of Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi, Zahra Rahnavard and Fatemeh Karroubi and their family members under all circumstances and conditions;
* To launch an immediate, accurate, complete and impartial judicial investigation into the identification of those responsible for the kidnapping and forced imprisonment of Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi, Zahra Rahnavard and Fatemeh Karroubi, including the public prosecution and sentencing of such criminals in compliance with the Iranian and internationally recognized laws;
* To uphold the individual rights of Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi, Zahra Rahnavard and Fatemeh Karroubi, including but not limited to such rights as access to defence lawyers of their choice, access to adequate medical care and trusted physicians for the performance of any and all necessary medical examinations.
We thank you in advance for your immediate attention and action in resolving this dire and inhumane situation, and greatly appreciate any and all humanitarian efforts in this regard.
Please click here to sign the petition

امضا کنندگان

۱٫ فرشید آذرنیوش ۲٫ محمد ارسی ۳٫ آرنوش آزرحیمی ۴٫ پریسا احمدیان ۵٫ حمید احمدزاده ۶٫ ماکان اخوان ۷٫ صادق اسکندری ۸٫ ازیتا اسکندریون ۹٫ کوهزاد اسماعیلی ۱۰٫ مرتضی اصلاحچی ۱۱٫ میر اعتدال ۱۲٫ امیر حسین اعتمادی ۱۳٫ داوود افتخار ۱۴٫ بیژن افتخاری ۱۵٫ علی افشاری ۱۶٫ اصغر اکبری ۱۷٫ علی اکرمی ۱۸٫ بهرام امامی ۱۹٫ نصیر امامی ۲۰٫ مهسا امرابادی ۲۱٫ کامران امیری ۲۲٫ مهوش امیری ۲۳٫ بابک امیر خسروی ۲۴٫ سعیده امین ۲۵٫ مهدی امینی ۲۶٫ آسیه امینی ۲۷٫ وهاب انصاری ۲۸٫ مریم اهری ۲۹٫ نیکروز اولاد اعظمی ۳۰٫ سولماز ایکدر ۳۱٫ مسعود آذری ۳۲٫ آینده آزاد ۳۳٫ ویکتوریا آزاد ۳۴٫ داریوش آشوری ۳۵٫ عبدالعلی بازرگان ۳۶٫ پروین بختیار نژاد ۳۷٫ نگین بانک ۳۸٫ فاریا بارلاس ۳۹٫ احسان بداغی ۴۰٫ مهران براتی ۴۱٫ بهداد بردبار ۴۲٫ رضا بدیعی ۴۳٫ محمد برقعی ۴۴٫ مهرزاد بروجردی ۴۵٫ رضا برومند ۴۶٫ داوود بشیری ۴۷٫ ژیلا بنی یعقوب ۴۸٫ تارا بنیاد ۴۹٫ شهلا بهاردوست ۵۰٫ رضا بهزادیان نژاد ۵۱٫ بهروز بیات ۵۲٫ عباس بیدار ۵۳٫ سروش پارسا ۵۴٫ سهیل پرهیزی ۵۵٫ محمد پور حسن ۵۶٫ احمد پورمندی ۵۷٫ علی پورنقوی ۵۸٫ عسل پیرزاده ۵۹٫ بیژن پیرزاده ۶۰٫ عارفه السادات تاجزاده ۶۱٫ پریوش تهرانی ۶۲٫ شهرام تهرانی ۶۳٫ خامد تهرانی ۶۴٫ نیره توحیدی ۶۵٫ کیانوش توکلی ۶۶٫ حسن جعفری ۶۷٫ مهری جعفری ۶۸٫ محمد حسین جعفری ۶۹٫ رضا جعفریان ۷۰٫ احمد جلالی فرهانی ۷۱٫ اردشیر جم ۷۲٫ رامین جهانبگلو ۷۳٫ پویا جهاندار ۷۴٫ فرزاد جواهری ۷۵٫ نسیم چالاکی ۷۶٫ رضا چرندابی ۷۷٫ ستاره حسن پور ۷۸٫ پرویز حسن نیا ۷۹٫ آرش حسینی پژوه ۸۰٫ بیژن حکمت ۸۱٫ بهرام خباز ۸۲٫ فریبا خاکباز ۸۳٫ مهدی خانبابا تهرانی ۸۴٫ اسماعیل ختائی ۸۵٫ اصغر خرسند ۸۶٫ حسین خسرو نژاد ۸۷٫ آریا خسروی ۸۸٫ سالار خسروی ۸۹٫ خسرو خسروی ۹۰٫ مصطفی خسروی ۹۱٫ بهروز خلیق ۹۲٫ مهراوه خوارزمی ۹۳٫ رضا خوشنود ۹۴٫ مرتضی داور ۹۵٫ فریبا داوودی مهاجر ۹۶٫ حمید دباشی ۹۷٫ جواد دردکشان ۹۸٫ شیرین دقیقان ۹۹٫ اکبر دوستدار ۱۰۰٫ حسن راهی ۱۰۱٫ سعیده راوندی ۱۰۲٫ بیژن رحمانیان ۱۰۳٫ سهراب رزاقی ۱۰۴٫ یوسف رشوندی ۱۰۵٫ امیر رشیدی ۱۰۶٫ مینا رضایی ۱۰۷٫ آزیتا رضوان ۱۰۸٫ پدرام رفعتی ۱۰۹٫ شهرام رفیع زاده ۱۱۰٫ بهرام رفیعی ۱۱۱٫ رضا رفیعی ۱۱۲٫ مریم روزبهانی ۱۱۳٫ داوود روشنی ۱۱۴٫ امین ریاحی ۱۱۵٫ اسماعیل زرگریان ۱۱۶٫ عباس زرین پور ۱۱۷٫ هرمز زمانی ۱۱۸٫ حمید زنگنه ۱۱۹٫ حسن زهتاب ۱۲۰٫ ارسلان زیاری ۱۲۱٫ علی زیاری ۱۲۲٫ حمید سالک ۱۲۳٫ حسین سبحان اللهی ۱۲۴٫ آرش سبحانی ۱۲۵٫ تارا سپهری فر ۱۲۶٫ علی ستاری ۱۲۷٫ حسن سربخشیان ۱۲۸٫ مسعود سفیری ۱۲۹٫ سیامک سلطانی ۱۳۰٫ صدرا سمنانی رهبر ۱۳۱٫ محمد سهیمی ۱۳۲٫ ژیلا سیاسی ۱۳۳٫ سلمان سیما ۱۳۴٫ علی شاکری ۱۳۵٫ احمد شاکری ۱۳۶٫ کریم شاه بیاتی ۱۳۷٫ صادق شجاعی ۱۳۸٫ منصوره شجاعی ۱۳۹٫ سولماز شریف ۱۴۰٫ سهیلا شفقی ۱۴۱٫ روحی شفیعی ۱۴۲٫ عباس شیرازی ۱۴۳٫ حمید شیرازی ۱۴۴٫ نگار شوور ۱۴۵٫ علی صادقپور ۱۴۶٫ کاویان صادق زاده میلانی ۱۴۷٫ محمد صادقی ۱۴۸٫ محبوبه صالحی ۱۴۹٫ امیر صحتی ۱۵۰٫ بالی صداقت ۱۵۱٫ رضا صدیق ۱۵۲٫ سیاوش صفوی ۱۵۳٫ بهروز صمد بیگی ۱۵۴٫ علی صمدی پور ۱۵۵٫ رضا طالبی ۱۵۶٫ سیدعلی طباطبائی ۱۵۷٫ مرجان طباطبایی ۱۵۸٫ عذرا طبری ۱۵۹٫ امیر طبری ۱۶۰٫ اسفندیار طبری ۱۶۱٫ ضیا عابدی پور ۱۶۲٫ شهره عاصمی ۱۶۳٫ شیرین عبادی ۱۶۴٫ بابک عباس زادگان ۱۶۵٫ بهرام عباسی ۱۶۶٫ عسل عباسیان ۱۶۷٫ علی عبدی ۱۶۸٫ مزدک عبدی پور ۱۶۹٫ ساجده عرب سرخی ۱۷۰٫ فرزانه عظیمی ۱۷۱٫ سید امیر عظیمی ۱۷۲٫ کاظم علمداری ۱۷۳٫ رویا علمداری ۱۷۴٫ فرهمند علیپور ۱۷۵٫ رضا علیجانی ۱۷۶٫ ارشاد علیجانی ۱۷۷٫ مسیح علینژاد ۱۷۸٫ مناف عماری ۱۷۹٫ حمید عماری ۱۸۰٫ پویا غلامرضایی ۱۸۱٫ شیرین فامیلی ۱۸۲٫ مهدی فتاپور ۱۸۳٫ مسعود فتحی ۱۸۴٫ شهرام فداکار ۱۸۵٫ فرهاد فرجاد ۱۸۶٫ علی فرهانی ۱۸۷٫ کیوان فروزان ۱۸۸٫ علی فروزنده ۱۸۹٫ فاطمه فنائیان ۱۹۰٫ خسرو فهیمی ۱۹۱٫ امیر قاسمی ۱۹۲٫ سعید قاسمی نژاد ۱۹۳٫ فرشته قاضی ۱۹۴٫ سید رضا قاضی نوری نائینی ۱۹۵٫ یدی قربانی ۱۹۶٫ مسعود قریشی ۱۹۷٫ کاوه قریشی ۱۹۸٫ پویا قلیپور ۱۹۹٫ مهدی قلیزاده اقدم ۲۰۰٫ رحیم قیومی پیام قیومی ۲۰۱٫ صادق کار ۲۰۲٫ مرتضی کاظمیان ۲۰۳٫ محسن کدیور ۲۰۴٫ محمود کرد ۲۰۵٫ عزیز کرملو ۲۰۶٫ سامان کریمی ۲۰۷٫ بهزاد کریمی ۲۰۸٫ رضا کریمی ۲۰۹٫ واهیک کشیش زاده ۲۱۰٫ حسن کلانتری ۲۱۱٫ دنیا کلاهی ۲۱۲٫ مارکو کوراتولو ۲۱۳٫ فتانه کیان ارثی ۲۱۴٫ جلال کیانی ۲۱۵٫ علیرضا کیانی ۲۱۶٫ کتایون گلرخ ۲۱۷٫ امیرحسین گنج بخش ۲۱۸٫ کامیار گیاهچی بهرنگ ۲۱۹٫ مزدک لیماکشی ۲۲۰٫ حمید مافی ۲۲۱٫ سینا مالکی ۲۲۲٫ عفت ماهباز ۲۲۳٫ رضا مبین ۲۲۴٫ نوید محبی ۲۲۵٫ رحیم محمدی ۲۲۶٫ ملیحه محمدی ۲۲۷٫ شکوه محمدزاده ۲۲۸٫ پویان محمودیان ۲۲۹٫ مرتضی محیط ۲۳۰٫ پرویز مختاری ۲۳۱٫ محمد علی مختاری ۲۳۲٫ محمد مختاری ۲۳۳٫ منوچهر مختاری ۲۳۴٫ حنیف مزروعی ۲۳۵٫ علی مزروعی ۲۳۶٫ نریمان مصطفوی ۲۳۷٫ خدیجه مقدم ۲۳۸٫ پیمان ملاذ ۲۳۹٫ فهیمه ملتی ۲۴۰٫ علی ملک زاده ۲۴۱٫ مینوش ملک زاده ۲۴۲٫ مرتضی ملک محمدی ۲۴۳٫ عمار ملکی ۲۴۴٫ مهدی ممکن ۲۴۵٫ ابراهیم مهتری ۲۴۶٫ اکبر مهدی ۲۴۷٫ بهزاد مهرانی ۲۴۸٫ سید علی اکبر موسوی خوئینی ۲۴۹٫ مریم مولوی ۲۵۰٫ رضا میر ۲۵۱٫ مهران میر فخرایی ۲۵۲٫ روزبه میر ابراهیمی ۲۵۳٫ سراج الدین میردامادی ۲۵۴٫ محمود میرزاوند ۲۵۵٫ پویا میرزایی ۲۵۶٫ حجت نارنجی ۲۵۷٫ صادق ناهومی ۲۵۸٫ حسن نایب هاشم ۲۵۹٫ مریم نایب یزدی ۲۶۰٫ احمد نجاتی ۲۶۱٫ کاظم نجفی ۲۶۲٫ آرش نراقی ۲۶۳٫ راضیه (پوی) نشاط ۲۶۴٫ مزدک نصیری ۲۶۵٫ شیوا نظراهاری ۲۶۶٫ علی نظری ۲۶۷٫ کاوه نوائیان ۲۶۸٫ داوود نوائیان ۲۶۹٫ شیوا نوجو ۲۷۰٫ شاهین نوربخش ۲۷۱٫ منوچهر نوروزیان ۲۷۲٫ مانا نیستانی ۲۷۳٫ مجید نیکنام ۲۷۴٫ مرسده هاشمی ۲۷۵٫ علی هنری ۲۷۶٫ سید مجتبی واحدی ۲۷۷٫ علی واحدی ۲۷۸٫ لعبت والا ۲۷۹٫ داریوش وثوقی ۲۸۰٫ محمد رضا یزدان پناه ۲۸۱٫ یاسر یوسف زاده ۲۸۲٫ حسن یوسفی اشکوری ۲۸۳٫ حسین یحیایی

انجمن ها و گروه ها
۱٫ Activists for Iran – Italy
2. International Coalition Against Violence in Iran
3. نجمن حقوق بشر و دموکراسی / هامبورگ
۴٫ رساو (راه سبز ایرانیان وین –اتریش)
۵٫ تشکل دانشجویان سبز حامی دمکراسی برای ایران- جنوب کالیفرنیا
۶٫ کار‌شناسان ایران سبز Green Experts of Iran
7. فعالین سبز لندن
۸٫ کانون پژوهش فرهنگ ایران – گوتنبرگ
۹٫ انجمن آذربایجان – گوتنبرگ ، سوئد
۱۰٫ انجمن نسل سوم – استکهلم ، سوئد
۱۱٫ رادیو همصدا – گوتنبرگ ، سوئد
۱۲٫ انجمن ایرانیان – امئو ، سوئد
۱۳٫ پویش راه سبز دانش آموختگان و دانشجویان ایران
۱۴٫ کانون حقوق بشر سیمرغ – دورتمند
۱۵٫ نسل آزادیخواه ایران – اتریش
۱۶٫ حامیان جنبش سبز ایران استکهلم
۱۷٫ کمیته پشتیبانی از جنبش مردم ایران در یوته بوری
۱۸٫ کانون پژوهش فرهنگ ایران در یوته بوری
۱۹٫ شبکه فرهنگی ایرانیان اروپا
۲۰٫ انجمن مدافع دمکراسی درایران (لس آنجلس, کالیفرنیا)
۲۱٫ هواداران راه سبز امید جنوب کالیفرنیا

روز قدس امسال با شعار علیه بشار اسد زنده بودن جنبش سبز را فریاد کنیم





جمعه 4شهری 1390 به یاد همه شهدای راه آزادی در ایران ، سوریه ، بحرین ، یمن ، مصر ، تونس و ...
مقام معظم رهبری پیام مهمی خطاب به فرنود صادر کردند ، متن پیام بدین شرح است :
به گزارش پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری، متن پیام به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم ،
فرنود عزیز ، صحنه را دیدم ، از اینکه دل میلیونها ایرانی را شاد کردی از تو متشکرم ، آورین ... آورین
سید علی الموسوی الخامنه ای
12 مرداد 1390
سوم رمضان المبارک 1432

***
لینک دانلود ماجرا :
http:www.//s1.picofile.com/file/7108725585/2134545436299_64095.mp4.html
.... و اینگونه خامنه ای تبدیل به یک دیکتاتور تمام عیار شد : سالروز صدور حکم حکومتی خطاب به مجلس ششم
روز یکشنبه 16مرداد 1379که ایرانیان در انتظار اولین حرکت اصلاح طلبانه نمایندگان خود در مجلس شورای اسلامی بودند ناگهان خبری عجیب مانند آب سرد بر سر رای دهندگان ریخت : " طرح اصلاح قانون مطبوعات با حکم حکومتی رهبری از دستور کار خارج شد ! " تلویزیون پس از پخش سخنان مهدی کروبی تصاویری از درگیری نمایندگان را نشان داد که ظاهرا در اعتراض به توهین یکی از نمایندگان به رهبری صورت گرفته بود.مصاحبه های مردمی در تایید این اقدام و تشکر از کروبی، تجمع چند ده هزار نفری و البته خودجوش مردم !! در مقابل مجلس در روز17 مرداد ، استعفای احمد پورنجاتی از کمیسیون فرهنگی ، پارچه نوشته هایی در سطح شهر مبنی بر محکومیت هتاکی به جایگاه رهبر در مجلس و .... و البته فریاد و بغضی که در گلوی خیلی از ما مانده بود: پس چرا رای دادیم ؟ فریادی که 9سال بعد به این شکل تغییر کرد و البته این بار شنیده شد : رای ما چه شد ؟ . درهمان روزها به یکی از همکلاسهایم گفتم " بیا نصفه شب بریم این پارچه نوشته هایی رو که به مجلس توهین کردن پاره کنیم " جواب دوستم فقط یک نیشخند از سر بی تفاوتی بود و نگاه عاقل اندر سفیه و من این سوال را بعد از سالها هنوز از خودم میپرسم : چرا مجلس را تنها گذاشتیم ؟ اکنون که احکام حکومتی رهبر از حالت استثنا به یک رویه ثابت تبدیل شده و رئیس جمهور 25 !!! میلیونی حتی اختیار انتخاب وزیر و معاون خودش را هم ندارد و قوه قضاییه پرونده های فساد اقتصادی معاون اول رئیس جمهور را به صلاحدید رهبر به بایگانی راکد میفرستد ، هم اکنون که فریاد علی مطهری نماینده اصولگرای مجلس هم بلند شده که چرا نمایندگان برای هر کاری از دفتر رهبری اجازه میگیرند ؟ و اکنون که هنوز خونهای دوستانمان بر کف خیابانها و کوچه های شهر خشک نشده ...... شاید بهتر بتوان در مورد اهمیت اتفاق آن روز اندیشید .شاید اگر رئیس مجلس در آن روز اندکی جسارت به خرج میداد و ما هم ذره ای احساس مسئولیت اینگونه نمیشد .
البته ماجرا جنبه های امیدوار کننده هم دارد .در آن روزها که من در اوج افسردگی و ناامیدی بودم و حتی نمیتوانستم نسبت به ابعاد این ماجرا اطرافیان و خانواده خودم را قانع کنم فکرش را هم نمیکردم روزی برسد که همه کسانی که در این ماجرا طرف ولایت فقیه وحکم حکومتی بودند در کمتر از 10 سال نام خامنه ای را بدون لقب قاتل بر زبان نیاورند ।


کمتر از 4سال بعد در روز 30 فروردین 1383درشرایطی که نمایندگان در حال استعفا بودند رجبعلی مزروعی نماینده شجاع مردم اصفهان در مجلس در تذکری آیین نامه ای خطاب به مهدی کروبی چنین گفت : حاج آقا ! ما میگوییم همه چیز در چارچوب قانون ، آنهاییکه به حکم حکومتی گوش نمیدهند که منصوبین رهبری هم هستند ،ایشان میتوانند عزلشان کنند ،فقط در اینجا اتفاقی که افتاده این است که قوه قانونگذاری را با یک حکم تعطیل کردند ! خیلی متشکرم
جدا کردن قشر مذهبی جامعه از جمهوری اسلامی ، موثرترین ضربه بر پیکره رژیم
1 - کمتر دیکتاتوری را سراغ دارید که بدون وجود یک ایدئولوژی مشروعیت بخش بتواند به حیات خود ادامه دهد، محمدرضا پهلوی شکوه ایران باستان را دستمایه کرده بود ، حکومتهای کمونیستی ایدئولوژی مارکسیسم را برگزیده بودند ، معمر قذافی خودش را در جایگاه پیامبری صاحب کتاب نشانده و ... البته حاکمان جمهوری اسلامی هم از این قائده مستثنی نیستند و اسلام برای این منظور برگزیده اند
2 - کمتر کنشگر اجتماعی را سراغ دارید که بدون مشخص کردن جامعه هدف فعالیتهایش پا به عرصه بگذارد ، یک فیلمساز از همان ابتدا باید تکلیفش را با خودش مشخص کند : آیا برای عامه مردم فیلم می سازد یا برای روشنفکران و مخاطب خاص ؟ برای کودکان یا بزرگسالان ؟ ... فعالان جنبش سبز نیز از این قاعده مستثنا نیستند . در روشنگریهای خود خود چه گروهی را هدف قرار داده ایم ؟
3 - به نظر من جامعه ایران را از حیث نوع نگرش به جمهوری اسلامی به پنج دسته می توانیم تقسیم کنیم : مخالف مطلق ، منتقد ، بی تفاوت ، طرفدارمردد ، طرفدار مطلق، به طور قاطع نمیتوان گفت که آیا همه کسانی که در گروه طرفداران مطلق ، طرفداران مردد و بی تفاوت قرار میگیرند مذهبی هستند ، اما میتوان مدعی شد بخش زیادی از مذهبیها در این سه گروه جای میگیرند و این کاملا منطقی و بدیهی است ، زیرا حکومت ج ا هر نوع مبارزه بین خودش و منتقدان و مخالفانش را تبدیل به مبارزه اسلام و کفر میکند
4 - مهم ترین ماموریت سبزها میتواند تبدیل طرفداران مطلق به طرفداران مردد ، تبدیل طرفداران مردد به افراد بی تفاوت ، تبدیل افراد بی تفاوت ( یا به عبارتی قشر خاکستری ) به افراد منتقد و در نهایت تبدیل منتقد به مخالف جدی باشد
***
اینجاست که ارزش کار روشنفکران دینی مثل سروش و کدیور و ... مشخص می شود ، آنها برای مذهبیون آلترناتیوی ساخته اند و به آنها ثابت می کنند دیندار بودن فقط در آغوش جمهوری اسلامی و ولایت فقیه محقق نمیشود
منو